1 آیینه به بزم دلگشای تو رسد ای جان نگاه
2 هم شانه به زلف مشکسای تو رسد ما را چه گناه؟!
3 ما خال شویم و سرمه منظور افتد مردیم ز رشک
4 دل خون شود و حنا به پای تو رسد سبحان الله؟!
1 ندارد میل الفت وضع آزادیپسند ما بود چون سرو عریانی به بر ما را پرند ما
2 صدای محمل راه نفس شد اضطراب دل به غیر از ناله کی خیزد دگر درد از سپند ما؟!
1 مینماید بر لب جو عکس ماه من در آب میتوان از ماه تا ماهی همه بودن در آب
2 نیست سودی سفله را از صحبت روشندلان سخت رسر، میشود آید اگر آهن در آب!
1 هیچ در ملک جهان چون او پریرخسار نیست اهرمن را بهتر از گیسوی او زنار نیست!
2 هر زمان چون شمع اندر خانه دل بینمش سد راه آن پری هرگز در و دیوار نیست!