بمجلسی که تویی می از بابافغانی شیرازی غزل 210

بابافغانی شیرازی

آثار بابافغانی شیرازی

بابافغانی شیرازی

بمجلسی که تویی می دگر نمی گنجد

1 بمجلسی که تویی می دگر نمی گنجد چه جای می که گلاب و شکر نمی گنجد

2 بنوش از دل عاشق میی که می خواهی که در خرابه ی ما جام زر نمی گنجد

3 چه حالتست که در جام عیش مسکینان بغیر شربت خون جگر نمی گنجد

4 محبت تو چنان ساخت سیرم از عالم که در مزاج دلم خواب و خور نمی گنجد

5 میان ما و حبیب آنچنان معامله ییست که گر فرشته شود غیر در نمی گنجد

6 هزار گونه غم و درد در دلم کردی بسست، دیگر ازین بیشتر نمی گنجد

7 مکش دراز فغانی حدیث و شور مکن دگر بخلوت ما درد سر نمی گنجد

عکس نوشته
کامنت
comment