مرد بی مروت زن است و عابد با طمع رهزن. ,
2 ای به ناموس کرده جامه سپید بهر پندار خلق و نامه سیاه
3 دست کوتاه باید از دنیا آستین خوه دراز و خوه کوتاه
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 اگر تو فارغی از حال دوستان یارا فراغت از تو میسر نمیشود ما را
2 تو را در آینه دیدن جمال طلعت خویش بیان کند که چه بودست ناشکیبا را
1 عشق ورزیدم و عقلم به ملامت برخاست کان که عاشق شد از او حکم سلامت برخاست
2 هر که با شاهد گلروی به خلوت بنشست نتواند ز سر راه ملامت برخاست
1 عشقبازی نه من آخر به جهان آوردم یا گناهیست که اول من مسکین کردم
2 تو که از صورت حال دل ما بیخبری غم دل با تو نگویم که ندانی دردم
1 بگذشت و چه گویم که چه بر من بگذشت سیلاب محبتم ز دامن بگذشت
2 دستی به دلم فرو کن ای یار عزیز تا تیر ببینی که ز جوشن بگذشت
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **