- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 قدر مسیحا برد لعل سخندان او عقد ثریا درد گوی گریبان او
2 روضه فردوس را نسبت کویش مده! گلشن جنت کجا طرف گلستان او؟!
3 شحنه هجران او آن قدرم دور کرد مینرسد گرد من هیچ به دامان او!
4 میبرد از همدمان در گرو او گوی غم هرکه اگر دل نهد در خم چوگان او
5 کوه بدخشان اگر معدن لعل آمده مخزن گوهر بود لعل بدخشان او!
6 سلسله زلف او پای به دامن کشید کی بودش منطقی مانع دوران او؟!
7 صیقل خورشید ازآن داد به رویش جلا بود غباری مگر از خط ریحان او؟!
8 بود نوای تواش زمزمه طغرلم شهره آفاق شد زان همه الحان او!