1 عشقی که ز من دود برآورد این است خون میخورم و به عشق درخورد این است
2 اندیشهٔ آن نیست که دردی دارم اندیشه به تو نمیرسد درد این است
1 میساخت چو صبح لالهگون رنگ هوا با توبهٔ من داشت نمک جنگ هوا
2 هر لکهٔ ابرم چو عزائم خوانی در شیشه پری کرد ز نیرنگ هوا
1 به دو میگون لب و پسته دهنت به سه بوس خوش و فندق شکنت
2 به زره پوش قد تیر وشت به کمانکش مژهٔ تیغ زنت
1 ای باغ داد و بیضهٔ بغداد مرحبا دورانگه سپهر و سفرگاه انجمی
2 از نور و نور و سور و سرور و چراغ و باغ چرخ چهارمی نه که فردوس هشتمی
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به