1 عشق اندر جستجو افتاد آدم حاصل است جلوهٔ او آشکار از پردهٔ آب و گل است
2 آفتاب و ماه و انجم میتوان دادن ز دست در بهای آن کف خاکی که دارای دل است
1 تو ای دل تا نشینی در کنارم ز تشریف شهان خوشتر گلیمم
2 درون سینه ام باشی پس از مرگ من از دست تو در امید و بیمم
1 در بنارس برهمندی محترم سر فرو اندر یم بود و عدم
2 بهره ی وافر ز حکمت داشتی با خدا جویان ارادت داشتی
1 ای چو جان اندر وجود عالمی جان ما باشی و از ما می رمی
2 نغمه از فیض تو در عود حیات موت در راه تو محسود حیات
1 مثل آئینه مشو محو جمال دگران از دل و دیده فرو شوی خیال دگران
2 آتش از ناله مرغان حرم گیر و بسوز آشیانی که نهادی به نهال دگران