1 عشقی که از او وجود بیجان میزیست این عشق چنین لطیف و شیرین از چیست
2 اندر تن ماست یا برون از تن ماست یا در نظر شمس حق تبریزیست
1 پادشاهی دو غلام ارزان خرید با یکی زان دو سخن گفت و شنید
2 یافتش زیرکدل و شیرین جواب از لب شکر چه زاید شکرآب
1 گفت نه والله بالله العظیم مالک الملک و به رحمان و رحیم
2 آن خدایی که فرستاد انبیا نه بحاجت بل بفضل و کبریا
1 بوقلمون چند از انکار تو در کف ما چند خلد خار تو
2 یار تو از سر فلک واقف است پس چه بود پیش وی اسرار تو
1 دلا نزد کسی بنشین که او از دل خبر دارد به زیر آن درختی رو که او گلهای تر دارد
2 در این بازار عطاران مرو هر سو چو بیکاران به دکان کسی بنشین که در دکان شکر دارد
1 هله هش دار که در شهر دو سه طرارند که به تدبیر کلاه از سر مه بردارند
2 دو سه رندند که هشیاردل و سرمستند که فلک را به یکی عربده در چرخ آرند