سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد از عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

عارف قزوینی

سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد

1 سپاه عشق تو ملک وجود ویران کرد بنای هستی عمرم به خاک یکسان کرد

2 چه گویمت که چه کرده است خواهی ار دانی بدان که آنچه که ناید به گفت‌وگو آن کرد

3 چه کرد عشق تو عاجز ز گفتنم آن کرد به من که دوره شوم قجر به ایران کرد

4 خدا چو طره زلفت کند پریشانش کسی که مملکت و ملتی پریشان کرد

5 الهی آنکه به تنگ ابد دچار شود هر آن کسی که خیانت به ملک ساسان کرد

6 به اردشیر غیور درازدست بگو که خصم ملک تو را جزو انگلستان کرد

7 خرابی آنچه بدل کرد والی حسنش به اصفهان نتوان گفت ظل سلطان کرد

8 چو جغد بر سر ویرانه‌های شاه عباس نشست عارف و لعنت به گور خاقان کرد

عکس نوشته