-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 جان که در عالم خود او را داشتم بهر تو نا بوده اش انگاشتم
2 دیده را با نقش تو پرداختم سسینه را از مهر تو انباشتم
3 مطبخ سودای خود یعنی دماغ از برای عشق تو افراشتم
4 در زمین سینه از روز نخست دانۀ دل خود بنامت کاشتم
5 تختۀ وقف غمت بر دل زدم نام عشق تو برو بنگاشتم
6 از زر و سیم رخ و اشک آنچه بود آن زر و سیم آن تو پنداشتم
7 گر دلی بد، تن بهجرش در زدم ور تنی بد، دل ازو برداشتم
8 از سر هر دو جهان برخاستم جز غمت کز بهر خود بگذاشتم