- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 وداع عمر چمنساز اعتبارم کرد سحر دماندن پیری سمن بهارم کرد
2 به رنگ دیدهٔ یعقوب حیرتی دارم که میتوان نمک خوان انتظارم کرد
3 تعلق نفسم سوخت تا کجا نالم غبار وهم گران گشت و کوهسارم کرد
4 دل ستمزده صد جا غم تظلم برد شکست آینه با عالمی دچارم کرد
5 غبار میدمد از خاک من قدح در دست نگاه مست که سیر سر مزارم کرد
6 به نیم چشم زدن قطع شد وجود و عدم گذشتگی چقدر تیغ آبدارم کرد
7 نهفته داشت قضا سرنوشت مستی من نم عرق ز جبین شیشه آشکارم کرد
8 کنون ز خود مژه بندم که عبرت هستی غبار هر دو جهان بر نگاه بارمکرد
9 امید روز جزا زحمت خیال مباد می نخورده در این انجمن خمارم کرد
10 چو شمع چاره ندارم ز سوختن بیدل وفا گلی به سرم زد که داغدارم کرد