رخت گرچه چو خورشید فلک مستور از شمس مغربی غزل 76

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد

1 رخت گرچه چو خورشید فلک مستور می‌باشد دلم هم در فروغ خویشتن مستور می‌باشد

2 نقابی نیست رویت را به جز رخت دایم نقابی گر بود مهر رخت را نور می‌باشد

3 به ما نزدیک نزدیک است و از ما دور دور آن رخ که از افراط نزدیکی به غایت دور می‌باشد

4 جهان خورشید او بگرفت و شد زو بی‌نصیب آن کس که چون خفّاش از خورشید دیدن کور می‌باشد

5 به هجر خویشتن باید طلب کردن وصال او که مردم وصل او دایم ز خود مهجور می‌باشد

6 قصور و حور و ولدان را نمی‌دانم ولی دانم من آن کس را که ولدان و قصور و حور می‌باشد

7 که تا جامع و فاضل ز ایزد کرده‌ام حاصل که رطب و یابس عالم در او مسطور می‌باشد

8 ز جام نرگس مست و لب میگون آن ساقی روان مغربی گه مست و گه مخمور می‌باشد

عکس نوشته
کامنت
comment