- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دوش ناگه نهفته از اغیار یافتم بر در سرایش بار
2 مجلسش زان سوی جهان دیدم دور از اندیشه و گمان دیدم
3 مجمعی دیدهام پر از عشاق جسته از بند گنبد زراق
4 چار تکبیر کرده بر دو جهان گشته فارغ زشغل هر دو جهان
5 باده از جام معرفت خورده راه زان سوی شش جهت کرده
6 همه گویای بی زبان بودند همه بی دیده، نقش خوان بودند
7 ماجرایی که آن زمان میرفت سخن الحق نه بر زبان میرفت
8 نکتهها رفت بس شگرف آنجا درنگنجید صورت و حرف آنجا
9 صوت وحرف از جهان جسم بود بهر ترکیب فعل و اسم بود