1 زبان مرغ می داند مگر گل که دارد گوش بر فریاد بلبل
2 مگر جانی ندارد گل که دارد بآه بلبلان چندین تحمل
3 ز عاشق می فزاید قدر معشوق نه از بسیاری جاه و تجمل
4 نگار من مکن بی التفاتی مزن بر عاشقان تیغ تغافل
5 اگر خواهی که بگشاید دل ما بر افشان زلف یا بگشای کاکل
6 بشرط صبر بر غم می توان یافت گل مقصد ز گلزار توکل
7 توکل را فضولی کار فرما مکن کاری به تدبیر و تأمل