1 زمین که گنج روان گفته خاک راه تو را به حشر پس ندهد کشته نگاه تو را
2 خلد به دیده محشر خدنگ بیداری به خواب بیند اگر شور صیدگاه تو را
3 فریب چرب زبانان نوید وصل دهد هلاک پرسش مژگان عذر خواه تو را
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 سیرکن نو رسیده ما را وحشت آرمیده ما را
2 ای کبوتر دچار باز شوی دیده ای نور دیده ما را
1 گل گل شکفتی از می و افروختی مرا افروختی ز باده چها سوختی مرا
2 نه مست و نه خمار نه هجران و نه وصال حیرت گدازدم که چرا سوختی مرا