- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
پادشاهی به دیده استحقار در طایفه درویشان نظر کرد. ,
یکی زآن میان به فراست به جای آورد و گفت: ای ملک! ما در این دنیا به جیش از تو کمتریم و به عیش خوشتر و به مرگ برابر و به قیامت بهتر. ,
3 اگر کشور خدای کامران است وگر درویش حاجتمند نان است
4 در آن ساعت که خواهند این و آن مرد نخواهند از جهان بیش از کفن برد
5 چو رخت از مملکت بربست خواهی گدایی بهتر است از پادشاهی
ظاهرِ درویشی جامه ژنده است و موی سِترده و حقیقتِ آن دلِ زنده و نفس مرده. ,
7 نه آنکه بر در دعوی نشیند از خلقی وگر خلاف کنندش به جنگ برخیزد
8 اگر ز کوه فرو غلطد آسیا سنگی نه عارف است که از راه سنگ برخیزد
طریق درویشان ذکر است و شکر و خدمت و طاعت و ایثار و قناعت و توحید و توکل و تسلیم و تحمل. ,
هر که بدین صفتها که گفتم موصوف است به حقیقت درویش است وگر در قباست. ,
اما هرزهگردی بی نماز هواپرست هوسباز که روزها به شب آرد در بند شهوت و شبها روز کند در خواب غفلت و بخورد هر چه در میان آید و بگوید هر چه بر زبان آید رند است وگر در عباست. ,
12 ای درونت برهنه از تقوی کز برون جامه ریا داری
13 پرده هفت رنگ در مگذار تو که در خانه بوریا داری