1 شاه به رویش چو نظر کرد چست دید دران آئینه خود را درست
2 گرم فرو جست ز تخت بلند کرد به آگوش تن ارجمند
3 داشت به آغوش خودش تا به دیر سیر نشد، چون شود از عمرسیر؟!
1 آنکو شناخت گردش خورشید و ماه را جوید برای خفتن خود خوابگاه را
2 از عین اعتبار ببینم به گلرخت زیرا قیاس نیست درازی راه را
1 بگذشت و نظر نکرد ما را بگذاشت ز صبر فرد ما را
2 با این همه شاید ار بگوید پروانه چو شمع سرد ما را!
1 بیچاره کسی کو به غم خوش پسران زیست کز دیده و دل در پی ایشان نگران زیست
2 گر یافت کسی از لب بی خط اثر ذوق تا زیست در اندیشه ساده شکران زیست