- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فکنده زخم دلم را به حالت بهبود کسی مباد گرفتار چشمزخم حسود
2 فزونی غم از آسودگیست بر دل من نمیفزود غمم گر دلم نمیآسود
3 چراغ تیره ما هم به کار میآید به چشم گمشدگان سرمه مینماید دود
4 از آن نگشته سر همتم چو گردون خم که خوشنمای نباشد ز خُم چو شیشه سجود
5 مبین ضعیفی کلکم که این سیاهزبان چو شمع هرچه ز تن کاست بر زبان افزود
6 ز چشم مرغ چمن رفته خون دل چندان که آشیان نشناسد ز چشم خونآلود
7 سواد شعر مرا خامه چون برد به بیاض ز رشک آورد آب سیاه چشم حسود