خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

عقل در عشق تو سرگردان از خاقانی شروانی غزل 88

غزل 88 ام از 1365 غزلیات

عقل در عشق تو سرگردان بماند

1 عقل در عشق تو سرگردان بماند چشم جان در روی تو حیران بماند

2 در ره سرگشتگی عشق تو روز و شب چون چرخ سرگردان بماند

3 چون ندید اندر دو عالم محرمی آفتاب روی تو پنهان بماند

4 هرکه چوگان سر زلف تو دید همچو گویی در سر چوگان بماند

5 هر که سر گم کرد و دل در کار تو چون سر زلف تو بی‌سامان بماند

6 هرکه یک‌دم آب دندان تو دید تا ابد انگشت بر دندان بماند

7 هرکه جست آب حیات از لعل تو جاودان در ظلمت هجران بماند

8 گر کسی را وصل دادی بی‌طلب دیدم آن در درد بی‌درمان بماند

9 ور کسی را با تو یکدم دست بود عمرها در هر دو عالم زان بماند

10 حاصل خاقانی از سودای تو چشم گریان و دل بریان بماند

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند

شاعر شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند چه کسی است ؟

شاعر شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند خاقانی شروانی می باشد.

شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند چیست ؟

قالب شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند غزل است

مضمون اصلی شعر عقل در عشق تو سرگردان بماند چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.