1 عقل از دیوانگی ارشاد می باید گرفت بی تکلف مشربی را یاد می باید گرفت
2 قاتلی دارد که نامش را نمی داند هنوز بیدماغی از دل ما یاد می باید گرفت
1 تا شد ز یاد تو روشن چراغ ما آیینه شبنمی است زگلهای باغ ما
2 مست هوا میکده سایه گلیم داغ است آفتاب ز رشک ایاغ ما
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا