شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت از کلیم غزل 85

شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت

1 شیوه نادان بود بر عاشق بیدل گرفت بر اصول رقص بسمل کی کند عاقل گرفت

2 عشق با سیلاب پنداری زیک سرچشمه است جای خود ویران کند هر جا دمی منزل گرفت

3 طبع بی انصاف را از عیب جوئی چاره نیست گر بزیر تیغ آمد نکته بر قاتل گرفت

4 هر کجا سامان فزونتر بهره مندی کمترست تشنه زاب جوی بیش از سیل کام دل گرفت

5 موج می تیغست بروی جلوه گل آتشست هر کجا طبع بلند از دهر بیحاصل گرفت

6 سفله چون دستش قوی گردد زبون کش می شود حرص هر جا غالب آمد لقمه از سائل گرفت

7 باده صحبت اگر یکدم بود دارد اثر تیغ، تعلیم بخون غلطیدن از بسمل گرفت

8 راه عشقست اینکه نتوان بی ادب یک گام رفت گرداگر برخاست از جا رخصت از محمل گرفت

9 رفت عمرم در سفر چون موج و نتوانم کلیم گوشه امنی درین دریای بیحاصل گرفت

عکس نوشته
کامنت
comment