1 بت گونه از آن بت حصاری گیرد شب گونه از آن زلف بخاری گیرد
2 آن دل که بسش عزیز میداشتمی کی دانستم ز من بخواری گیرد
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
1 بهیچ در نروی تا در آن نیابی سود بهیچکس نروی تا در آن نبینی رنگ
1 بر آتش هجر عمری ار بنشینم خاک در تو همی بدل بگزینم
2 از باد همه نسیم زلفت بویم در آب همه خیال رویت بینم