1 بت گونه از آن بت حصاری گیرد شب گونه از آن زلف بخاری گیرد
2 آن دل که بسش عزیز میداشتمی کی دانستم ز من بخواری گیرد
1 بخار دریا بر اورمزد و فروردین همی فرو گسلد رشته های درّ ثمین
2 ز آب پاک دهان پر ستاره دارد ابر ز باد پاک شکم پر ستاره دارد طین
1 ای بر سر خوبان جهان بر سرهنگ پیش دهنت ذرّه نماید خرچنگ
1 ای پری روی آدمی پیکر رنج نقاش و آفت بتگر
2 تیرگی مر خط ترا بنده است روشنایی رخ ترا چاکر