- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سنبل از آشفتگی زلف کژت یک پیچ و تاب مصحف روی توام تفسیر دارد صد کتاب
2 یوسف از شرم جمالت محو زندان گشته است ای جمال عالمآرای تو روشن ز آفتاب!
3 در تمنای وصالت دین و دل بر باد شد عاقبت دستم به دامان تو در یومالحساب!
4 جام می با غیر مینوشی تو ای رعنا چرا؟! ز آتش حسرت دل و جان مرا سازی کباب!
5 آب و تاب عارض و زلفت ندارد بوستان سنبل و گل هر دو از زلف و رخت بی آب و تاب
6 نیست از عشقت نصیب من به جز داغ فراق از می وصل تو در گیتی نگشتم کامیاب!
7 طغرل از عکس جمالش محو حیرت گشتهام تا فکند از عارض ماه خود آن دلبر نقاب!