1 تحیر سوخت پروازم فسردن کرد پامالم به زیر آسمان در بیضه خون شد شوخی بالم
2 نه پروازم پر افشانی، نه رفتارم قدم سایی غباری در شکست رنگ دارم،گردش حالم
3 تمنایی نمیدانم، تو لایی نمیفهمم جبین نالهای بر آستان درد میمالم
4 شرار بیدماغم رنج فرصت برنمیدارد چه امکانست سازد عمر پامال مه و سالم
5 تب شوقت چه آتش پخت در بنیاد شمع من که شد سرمایهٔ هستی سراپا حرف تبخالم
6 ز درد نارساییهای پروازم چه میپرسی چو مژگان در ازل این نامه واکردند از بالم
7 نوای درد دل نشنیدهاند آخر درین محفل شکستی کاش میشد ترجمان رنگ احوالم
8 ز وضع خامش من حیرت دیدار میجوشد ادب سازم نفس میکاهم و آیینه میبالم
9 خمار وصل و خرسندی بجوش ای گریه تا گریم اسیر عشق و بیدردی ببال ای ناله تا نالم
10 ندانم گلفروش باغ نیرنگ کیام بیدل هزار آیینه دارد در پر طاووس تمثالم
دیدگاهها **