تن آدمی شریف است به جان از سعدی شیرازی غزل 1078

سعدی شیرازی

آثار سعدی شیرازی

سعدی شیرازی

تن آدمی شریف است به جان آدمیت

1 تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

2 اگر آدمی به چشم است و دهان و گوش و بینی چه میان نقش دیوار و میان آدمیت

3 خور و خواب و خشم و شهوت شغب است و جهل و ظلمت حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت

4 به حقیقت آدمی باش وگر نه مرغ باشد که همین سخن بگوید به زبان آدمیت

5 مگر آدمی نبودی که اسیر دیو ماندی که فرشته ره ندارد به مکان آدمیت

6 اگر این درنده‌خویی ز طبیعتت بمیرد همه عمر زنده باشی به روان آدمیت

7 رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مکان آدمیت

8 طیران مرغ دیدی تو ز پایبند شهوت به در آی تا ببینی طیران آدمیت

9 نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت

عکس نوشته
کامنت
comment