1 روح القدس آن سروش فرخ بر قبهٔ طارم زبرجد
2 میگفت سحر گهی که یا رب در دولت و حشمت مخلد
3 بر مسند خسروی بماناد منصور مظفر محمد
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 سرِ ارادتِ ما و آستانِ حضرت دوست که هر چه بر سرِ ما میرود ارادتِ اوست
2 نظیرِ دوست ندیدم اگر چه از مَه و مِهر نهادم آینهها در مقابلِ رخِ دوست
1 نیست در شهر نگاری که دلِ ما بِبَرَد بختم ار یار شود رختم از این جا ببرد
2 کو حریفی کَشِ سرمست که پیشِ کرمش عاشقِ سوخته دل نامِ تمنا ببرد
1 دارم امّیدِ عاطفتی از جنابِ دوست کردم جنایتی و امیدم به عفو اوست
2 دانم که بُگذرد ز سرِ جرمِ من که او گر چه پریوش است ولیکن فرشته خوست
1 واعظان کاین جلوه در محراب و منبر میکنند چون به خلوت میروند آن کارِ دیگر میکنند
2 مشکلی دارم ز دانشمندِ مجلس بازپرس توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر میکنند؟
1 هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد هر پاکروی که بود تردامن شد
2 گویند شب آبستن و این است عجب کاو مرد ندید از چه آبستن شد
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **