شام هجران مرا صبح نمایان از شاطرعباس صبوحی غزل 32

شاطرعباس صبوحی

آثار شاطرعباس صبوحی

شاطرعباس صبوحی

شام هجران مرا صبح نمایان آمد

1 شام هجران مرا صبح نمایان آمد محنت آخر شد و اندوه به پایان آمد

2 نفس باد صبا باز مسیحائی کرد مگر از زلف خم در خم جانان آمد

3 شکر ایزد که دگر بار، به کوری رقیب دلبرم شاد رخ و خرّم و خندان آمد

4 عجبی نیست گرم از کرم پیر مغان رنج راحت شد و هم درد به درمان آمد

5 گر چه بسیار چشیدی ستم ز هر فراق دلبر شاد به بزمت شکرستان آمد

6 ساقیا! ساغر لبریز از آن باده بده که ز خمخانهٔ حق، هدیه به مستان آمد

7 مطرب! آغاز کن آن نغمهٔ داوودی را که ز الحان خوشش، جان به سلیمان آمد

8 مژده ای صدر نشینان صف میکده، باز که صبوحی ز حرم مست و غزلخوان آمد

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر