1 یار به من باز جفا میکند ترک مدارا و وفا میکند
2 میزندم گرچه به تیر نگه رحمت و بیرحمی نما میکند
3 میکشدم هر نفسی چند بار شکر که این ظلم مرا میکند!
4 چشم من افتد به رخش در نماز دست به رو بهر دعا میکند
5 جانب مسجد گذرم از قضا همچو نمازم که ادا میکند
6 گرچه دل از زخم جفایش پر است لعل لبش باز دوا میکند
7 خواهم اگر بوسه کنم نقش پاش از پس خود شور به پا میکند
8 پردهساز غم او از فراق نغمه «عشاق » نوا میکند
9 طغرل روحم به حریم درش دم به دم از شوق هوا میکند