1 هژیر و نغز و خوش ای باد نو بهار بوز که دیرگاه براه تو مانده چشم دختر رز
2 پرند سبز بگلبن بپوش تا ما نیز ز یادگار خزان برکنیم جامه خز
3 بیا که رایت کیخسرو بهار رسید گذشت نوبت افراسیاب و گرسیوز
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شاه از تبار خویش وزیر اختیار کرد وین اختیار نیک، شه بخت یار کرد
2 بنیاد ملک روی به سستی نهاده بود زین اختیار پایه ملک استوار کرد
1 مزینیه، کنون رونقی دیگر دارد که از سعادت اولاد خود خبر دارد
2 مزینیه چو سیمرغ عنبرین پر و بال هزار بیضه زرین بزیر پر دارد
1 مرا وزارت عدلیه از نخستین بار ندید قابل شفقت نخواند لایق کار
2 چرا که فاقد هر شرط و جامع هر خلف بدم که آدمیم من نه گرگ آدم خوار
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به