-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 اقلیم دل به زور مسخر نمیشود این فتح بیشکست میسر نمیشود
2 از گریه سرنوشت چه شویم که این رقم زایل به آب چون خط ساغر نمیشود
3 روشندلان خوش آمد شاهان نگفتهاند آیینه عیبپوش سکندر نمیشود
4 جان میدهم نهفته که دل پی نمیبرد خون میخورم چنانکه لبم تر نمیشود
5 کی مینهد دلیر قدم در محیط عشق تا کس در آب دیده شناور نمیشود
6 خاک از غبارگاه بلندی طلب بود با ما به خاکساری همسر نمیشود
7 پیداست تا کجاست ترقی ما که مور گر بال یافت صاحب شهیر نمیشود
8 بر فرق ریخت خاک که در هیچ معرکه از ناکسی سیاهی لشکر نمیشود
9 آسودهخاطریم ز رد و قبول خلق فرسوده محک زر اختر نمیشود
10 گر توتیا کنند گهر را چو بشکنند با خواری شکست برابر نمیشود
11 خود را دگر ز گرمروان نشمری کلیم در زیر پایت آبله اخگر نمیشود