دلی که آینه روی شاهد ذات است از شمس مغربی غزل 26

شمس مغربی

آثار شمس مغربی

شمس مغربی

دلی که آینه روی شاهد ذات است

1 دلی که آینه روی شاهد ذات است برون ز عالم نفی و جهان اثبات است

2 مجو که در ورق کاینات نتوان یافت علامت و اثر آنچه بی علامات است

3 کسی نجست و نجوید ز لوح هر دو جهان نشان و نام کسی که محو بالذات است

4 کسیکه در دو جهانش نه ذات و نه وهم است وجود یافتنش نوعی از محالات است

5 مرا که عادت رسم و رسوم نیست پدید چه داند آن که ورا رسم و راه و عادات است

6 مقام آنکه نباشد مقیم هیچ مقام ورای منزلت و زینت و مقامات است

7 طریق آنکه ندارد بهیچ رَایی روی نه سوی کوی خرابات و نی مناجات است

8 ره کسیکه به سر پای کرده است مدام نه راه میکده و کعبه و خرابات است

9 کجا بوجد و بحالات سر فرود آورد کسیکه حالت او نقد جمله حالات است

10 کسیکه هیچ ندارد ز نار و نور خبر ورا نه بیم و نه امید و نار و جنات است

11 وجود مغربی اندر فضای همت اوست چو پیش پرتو انوار مهر ذرّات است

عکس نوشته
کامنت
comment