-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که چندین آه از جان می کشد نقش آن زلف پریشان می کشد
2 دیده ام پست و بلند روزگار دل بآن چاه زنخدان می کشد
3 شیشه ناموس را خوش جذبه ایست سنگ را از دست طفلان می کشد
4 تا تواند بر سر من خاک بیخت بخت دست از آب حیوان می کشد
5 مور خط لعل لبت را خوش گرفت خاتم از دست سلیمان می کشد
6 تیغ بیداد تو هر جا شد علم شعله هم سر در گریبان می کشد
7 اشک رسوا کرد ما را ورنه دل ناله را از سینه پنهان می کشد
8 کاش بگذارد گریبان مرا یار از دستم چو دامان می کشد
9 مزرع امید دل آبی نخورد انتظار تیرباران می کشد
10 در کشاکش تا بکی باشم کلیم دل بدرد و جان بدرمان می کشد