- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که ویران اوست آباد است جان چو غمناک از او بود شاد است
2 موبمو خویش را بدو بندم هر که در بند اوست آزاد است
3 این سعادت بسعی می نشود غم او روزی خداداد است
4 در خرابی بود عمارت دل خانهٔ دل زعشق آباد است
5 عشق استاد کار خانهٔ ماست کوشش از ما زعشق ارشاد است
6 هیچ کاری نمیکنیم بخود همه او میکند که استاد است
7 کار کن کار و گفتگو بگذار فیض بنیاد حرف برباد است