1 دل که عمری داشت در خاطر تمنای خطت عاقبت دیوانه اش دیدم ز سودای خطت
2 فتنه شوخ است آیه تمکین نمی داند که چیست حسن بی پروا ندارد هیچ پروای خطت
اولین نفری باشید که نظر میدهید ✨
1 یا جلوه مده فرشته ها را یا خام مکن برشته ها را
2 دهقانی برق اگر نباشد انبار کنند کشته ها را
1 صبح است مست باده دوشینه هوا چاک است از تبسم گل سینه هوا
2 پر می زند چو باز شکاری قدح ز موج بال تذرو دیده در آیینه هوا
1 ز بسکه گردش چشم تو دیده مست مرا ز دل ربوده به غیر از تو هر چه هست مرا
2 ز خاکساری خود در طلسم آرامم نمی رسد چو غبار آفت شکست مرا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به
دیدگاهها **