خاقانی شروانی

خاقانی شروانی

خاقانی شروانی
خاقانی شروانی

دل که در دام تو افتاد از خاقانی شروانی غزل 113

غزل 113 ام از 1365 غزلیات

دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد

1 دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد جان که در زلف تو شد راه به ایمان نبرد

2 عقل کو غاشیهٔ عشق تو بر دوش گرفت گر همه باد شود تخت سلیمان نبرد

3 باد کو خاک کف پای تو را بوسه دهد سر فرو نارد تا افسر سلطان نبرد

4 گرچه هستند به فردوس بسی خاتونان تا تو را بیند رضوان غم ایشان نبرد

5 در میان دل و دین حاصل عشاق تو چیست که چو حکم تو درآید ز میان آن نبرد

6 آهوی غمزهٔ تو دم نزند تا به فریب مهرهٔ صابری از بازوی شیران نبرد

7 اشک آن طایفه طوفان دگر گشت ولیک عشق نوح است که اندیشهٔ طوفان نبرد

8 هر خسی وصل تو نایافته گر لاف زند با تو زان لاف زدن گوی ز میدان نبرد

9 غول بر خویشتن از خضر نهد نام چه سود که خدایش به سرچشمهٔ حیوان نبرد

10 نیست در حضرت زلف تو مرا باک رقیب خاصهٔ خلوت شه طاعت دربان نبرد

11 تو به حمد الله چون بر سر پیمان منی کس دگر کار مرا از سر و سامان نبرد

12 جمعی از قهر قضا فرقت ما می‌خواهند هان و هان تات قضا از سر پیمان نبرد

13 جان خاقانی کز ملک وصالت شاد است به جوی پاک همه ملکت خاقان نبرد

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد

شاعر شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد چه کسی است ؟

شاعر شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد خاقانی شروانی می باشد.

شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد چیست ؟

قالب شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد غزل است

مضمون اصلی شعر دل که در دام تو افتاد غم جان نبرد چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر فارسی, شعر کوتاه, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.