دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست از کلیم غزل 80

دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست

1 دل که چون نرگس مستت بشراب افتادست دفتر معرفت ماست در آب افتادست

2 ما زآغاز و زانجام جهان بیخبریم اول و آخر این کهنه کتاب افتادست

3 غمزه ات کار دلم ساخت بیک چشم زدن دامنی تا زدی آتش بکباب افتادست

4 شکر چشم تو کند محتسب شهر کزو هر کجا میکده ای هست خراب افتادست

5 شیشه از باده برنگیست که می پنداری دختر رز را آتش بنقاب افتادست

6 از حریفان قمار تو نماندست کسی کار سر باختن اکنون بحباب افتادست

7 بر رخ ساقی گلرنگ پریشانی زلف عکس موجیست که بر روی شراب افتادست

8 دفتر حسن بهارست که در عهد تو شست برگ گل نیست که از باد در آب افتادست

9 چشمه ساری شده است از نگه شادابش چشم گریان کلیم ار بسراب افتادست

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر