- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل که لبریز الم شد ز نوا می افتد جام هرچند که پر شد ز صدا می افتد
2 سوخت اسباب تعلق دل و آسوده نشست قدم برق بسر منزل ما می افتد
3 جامه در خون شهیدان کش و بخرام بناز بتو ای شاخ گل این رنگ قبا می افتد
4 دوستداری مرا دهر شگون نگرفته گر بمن سایه کند بال هما می افتد
5 زلف پرکار تو چون تن بشکستن ندهد هر که از روی تو برخاست بجا می افتد
6 نتوان ناصح عریانی ما را پوشید راز پنهان نشود چون بملا می افتد
7 نیست کس در ره افتادگی از ما در پیش هر که از پای فتد بر سر ما می افتد
8 چه بگویم که شبم بیتو چسان می گذرد صبحم از تیرگی شب ز صفا می افتد
9 شب آدینه بدریوزه میخانه روم زانکه از هفته همین شب بگدا می افتد
10 هر که عاجزتر ازو خواسته امداد کلیم دستگیرش بود آنکس که زپا می افتد