- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل الفت تمام بآن خاک در گرفت خوش صحبتی میان دو افتاد در گرفت
2 خونابه نیست بر مژه ام آتش دل است کز چاک سینه سر زد و در چشم تر گرفت
3 چون من بسیست باده کش بزم عشق لیک بودم تنک شراب مرا بیشتر گرفت
4 چون شمع باز در سرم افتاد گرمی دل کرده بود ترک تعلق ز سر گرفت
5 شوق حریم روضه کوی تو داشت گل بگشاد دست و دامن باد سحر گرفت
6 فرهاد در زمانه من گشت کوهکن بگذاشت عاشقی پی کار دگر گرفت
7 چون خس فتاده بود فضولی بخاک ره او را نسیم لطف تو از خاک بر گرفت