- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل از باد صبا ز احوال دلبر چون خبر گیرد اگر صد بار گوید باز میخواهد ز سر گیرد
2 ستاده بر سر من تا کند با خاک یکسانم گمانم اینکه می خواهد مرا از خاک بر گیرد
3 تو اندک خوی پیران پیشه کن من شیوه ی طفلان و گرنه صحبت پیر و جوان مشکل که درگیرد
4 پس از عمری که یابم راه حرف و رخصت دیدن فغان راه تکلم اشک پیش چشم تر گیرد
5 بامیدی که شاید سازد از مرگم خبر دارش زقاصد گاهی آن بی مهر از احوالم خبر گیرد
6 نسازد بار دیگر چون زبیدادش نیندیشم گر آن بیداد گر هر روز صد یار دگر گیرد
7 بر آور از درون پرده حسن پرده پیمایی همانا خواهد از راز درونها پرده برگیرد
8 کشی دامان بیداد از (سحاب) و آه از روزی که پیش داد گرد امانت ای بیدادگر گیرد