1 دل خیمه غم بر آتش تاب زده ست خونابه ز دیدگان ره خواب زده ست
2 این تعبیه بین که دل برون آورده ست وین رنگ نگر که دیده بر آب زده ست
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 شرح غم تو لذت شادی به جان دهد شکر لب تو طعم شکر وادهان دهد
2 طاوس جان به جلوه درآید زخرمی گر طوطی لبت به حدیثی زبان دهد
1 اَهذِهِ رَوزَةُ مِن ذاتِ اَحجالِ اَم غُرَّةُ طَلَعَت فی شَهرِ شَوَالِ
2 اِذا رَأیتُم هِلالَ العیدِفَاغتَبِقُوا بَعدَالفُطُورِ وَ غَنُّوا بَعدَ تَهلالِ
1 خدایگان جهان شهریار روی زمین تویی که ذات تو تنها نشان اقبال است
2 هر آنچه خواهی و گویی تو را جز آن نبود از آنک فکرت تو ترجمان اقبال است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به