1 دل کسی که به این ترکتاز می گذرد چگونه از سر دعوی باز می گذرد
1 گردیده خوان نعمت وجه معاش ما خجلت کشد زخود دل کاهل تلاش ما
2 الفت شراب تلخ و محبت بساط عیش باغ و بهار ما دل آیینه پاش ما
1 اضطراب دل به من گفت آمدنهای تو را بیخودی هم کرد سرگوشی سخنهای تو را
2 شرم خوب است اینقدر نیرنگ اما خوب نیست چون کنم نظاره در یک آن چمنهای تو را
1 پری گشته آیینه دار هوا توان دیدن از روی کار هوا
2 چرا مست و مجنون نباشد کسی هوای بهار و بهار هوا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به