- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل ناظر جمال تو آن گاه انتظار جان مست گلستان تو آن گاه خار خار
2 هر دم ز پرتو نظر او به سوی دل حوریست بر یمین و نگاریست بر یسار
3 هر صبحدم که دام شب و روز بردریم از دوست بوسهای و ز ما سجده صد هزار
4 امسال حلقه ایست ز سودای عاشقان گر نیست بازگشت در این عشق عمر پار
5 بنواز چنگ عشق تو به نغمات لم یزل کز چنگهای عشق تو جانست تار تار
6 اندر هوای عشق تو از تابش حیات بگرفته بیخهای درخت و دهد ثمار
7 غوطی بخورد جان به تک بحر و شد گهر این بحر و این گهر ز پی لعل توست زار
8 از نغمههای طوطی شکرستان توست در رقص شاخ بید و دو دستک زنان چنار
9 از بعد ماجرای صفا صوفیان عشق گیرند یک دگر را چون مستیان کنار
10 مستانه جان برون جهد از وحدت الست چون سیل سوی بحر نه آرام و نه قرار
11 جزوی چو تیر جسته ز قبضه کمان کل او را نشانه نیست به جز کل و نی گذار
12 جانیست خوش برون شده از صد هزار پوست در چاربالش ابد او راست کار و بار
13 جانهای صادقان همه در وی زنند چنگ تا بانوا شوند از آن جان نامدار
14 جانها گرفته دامنش از عشق و او چو قطب بگرفته دامن ازل محض مردوار
15 تبریز رو دلا و ز شمس حق این بپرس تا بر براق سر معانی شوی سوار