-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل از غبارِ نفس زخمِ خفته در نمک است ز موجِ پیرهن این محیط پر خسک است
2 بهارِ رنگِ جهان جلوهٔ خزان دارد بقم درین چمن حادثاتِ اسپرک است
3 ز اهلِ صومعه اکراه نیست مستان را که ترشروییِ زاهد به بزمِ می نمک است
4 ز عرضِ شیشه تهی نیست نسخهٔ تحقیق تو آنچه کردهای از خویش انتخاب شک است
5 به عالمِ بشری غیرِ خودنمایی نیست کسی که بگذرد از وهمِ خویشتن ملک است
6 قدِ خمیده کند تنپرست را هموار مدارِ راسترویهای فیل بر کجک است
7 فزودهایم به وحدت ز شوخچشمیها دمی که محو شد این صفر هر چه هست یک است
8 نظر به گردِ رهِ انتظار دوختهایم به چشم دام سیاهی صید مردمک است
9 خطی به صفحهٔ دل بیخراشِ شوقِ تو نیست ز روی بحر بهجز موج هر چه هست حک است
10 میام به ساغرِ دل نقلِ یاس میگردد چو زخم قطرهٔ آبی که میخورم گزک است
11 دویی کجاست، ز نیرنگِ احولی بگذر که یک نگاه میانِ دو چشم مشترک است
12 به اوجِ آگهیات نردبان نمیباید نگاه تا مژه برداشتهست بر فلک است
13 اگر ز سوختگانی سوادِ فقر گزین که شام چهرهٔ زرینِ شمع را محک است
14 دگر مپرس ز سامانِ بزمِ ما بیدل ز شور اشک خود اینجا کباب را نمک است