- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 پیوسته دل ز قطع امید آرمیده است راحت درین چمن بر نخل بریده است
2 صبرم بجستن دل گمگشته رفته است طفل سرشک در پی رنگ پریده است
3 با گریه خنده رویم و با ناله گرم خون باز از شراب غصه دماغم رسیده است
4 شاد است بخت بد که بمفتم زدست داد گوئی مرا فروخته یوسف خریده است
5 بیمزد دست، خار ز پائی نمی کشد همراهی زمانه بدینجا کشیده است
6 تا چند نیش عقربی از دخل کج خورم کسب کمال شعر دلم را گزیده است
7 رنگین سخن گمان نبری خویشرا، کلیم کز خامه بریده زبان خون چکیده است