ای دل فغان که آن بت چالاک از سیف فرغانی غزل 241

سیف فرغانی

آثار سیف فرغانی

سیف فرغانی

ای دل فغان که آن بت چالاک می رود

1 ای دل فغان که آن بت چالاک می رود ما در غمیم و یار طربناک می رود

2 خوردی شراب وصل بشادی بسی کنون با زهر غم بسازکه تریاک می رود

3 چون مرغ نیم بسمل وچون صید خون چکان دلهای خلق بسته بفتراک می رود

4 در شاه راه هجر چو عیار بادیه زر برده مرد کشته وبی باک می رود

5 چون شبنم آب دیده من در فراق تو بر گرد می نشیند ودر خاک می رود

6 چون چشم ابر دیده اختر گرفت آب از دود آه من که بر افلاک می رود

7 بر روی روزگار جزو کو رونده یی کو همچو آب دیده من پاک می رود

8 اوآب بود وزآتش شوق این دل حزین بااو دراوفتاد وچو خاشاک می رود

9 چون دوست عزم کرد همی گوی همچو سیف ای دل فغان که آن بت چالاک می رود

عکس نوشته
کامنت
comment