-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل نه تنها ز فراق تو فغان ساز دهد رفتن عکس تو از آینه آواز دهد
2 مغز جان سوخت ز سودا و به کام تو هنوز زهر رسوایی ما چاشنی راز دهد
3 خاک خون باد که در معرض آثار وجود زلف و رخ درکشد و سنبل و گل باز دهد
4 داغم از پرورش چرخ که در بزم امید سر شمعی که فروزد به دم گاز دهد
5 دل چو بیند ستم از دوست نشاط آغازد شیشه سازی ست که تا بشکند آواز دهد
6 های پرکاری ساقی که به ارباب نظر می به اندازه و پیمانه به انداز دهد
7 طره ات مشک به دامان نسیم افشاند جلوه ات گل به کف آینه پرداز دهد
8 سعی زین بال فشانی جگرم سوخت دریغ کاش آبی ز نم خجلت پرواز دهد
9 ای که بر خوان وصال تو قناعت کفرست هان صلایی که مرا حوصله آز دهد
10 من سر از پا نشناسم به ره سعی و سپهر هر دم انجام مرا جلوه آغاز دهد
11 پرده داران به نی و ساز فشارش دادند ناله می خواست که شرح ستم ناز دهد
12 هر نسیمی که ز کوی تو به خاکم گذرد یادم از ولوله عمر سبک تاز دهد
13 چون ننازد سخن از مرحمت دهر به خویش که برد عرفی و غالب به عوض باز دهد