- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل شد از دست و نه جای سخن است وز توام جای تظلم زدن است
2 دل تو را خواه قولا واحدا تا تو خواهیش دو قولی سخن است
3 آنچه در آینه بینم نه منم پرتو توست که سایه فکن است
4 نظرت نیست به من زانکه مرا تن نماند و نظر جان به تن است
5 باد سردم بکشد شمع فلک شمع جان در تنهٔ پیرهن است
6 هست دیگ هوست خام هنوز خامی آن ز دم سرد من است
7 گل ز باغ رخت آن کس چیند که چو گل زر ترش در دهن است
8 عالمی شیفتهٔ زلف تواند زلف تو شیفتهٔ خویشتن است
9 کردهام توبه ز می خوردن لیک لب میگون تو توبهشکن است
10 نظر خاص تو خاقانی راست گرت نظاره هزار انجمن است