دل را به خیال خط او سیر فرنگیست از بیدل دهلوی غزل 729

بیدل دهلوی

آثار بیدل دهلوی

بیدل دهلوی

دل را به خیال خط او سیر فرنگیست

1 دل را به خیال خط او سیر فرنگیست این آینه صاحب‌نظر از سرمهٔ زنگیست

2 غافل مشو از سیر تماشاگه داغم هر برگ گلی زین چمن آیینهٔ زنگیست

3 در گلخن وحشتکدهٔ فرصت امکان دودی‌، شرری چند شتابی و درنگیست

4 چون بشکند این ساز، چه خشم و چه مدارا زیر و بم تار نفست صلحی و جنگیست

5 از اهل تکبر مطلب ساز شکفتن چین ‌بر رخ ‌این ‌شعله ‌مزاجان ‌رگ سنگیست

6 محمل کش صف قافله بیتابی شوقیم چاک دل ما هم جرس ناله به چنگیست

7 جهدی که برآیی زکمانخانهٔ آفاق نخجیر مراد دو جهان صید خدنگیست

8 حیرت مگر از دل ‌کند ایجاد فضایی ورنه چو نگه خانهٔ ما گوشهٔ تنگیست

9 چون لاله ز بس‌گرمرو حسرت داغم صحرا ز نشان قدمم پشت پلنگیست

10 آزادگی موج‌، زگوهر چه خیالی‌ست تمکین به ره قطرهٔ ما پشتهٔ سنگیست

11 چون شمع ز بس آینه سامان بهارم تا ناوک آهم‌ سر و برگش پر رنگیست

12 بیدل‌گهر عشق به بحری است‌که آنجا آیینهٔ هر قطره‌گریبان نهنگیست

عکس نوشته
کامنت
comment