- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل سوی مهر می کشد و مهر سوی دل جایی که مهر نیست مکن جستجوی دل
2 دل گوشتپارهای که بجنبد به سینه نیست منگر چنین ز چشم حقارت به سوی دل
3 بحث بهشت و دوزخ و آشوب کفر و دین چون بنگرند نیست مگر گفتگوی دل
4 افلاک را به لرزه فکندی بهر نفس گر آمدی ز پرده برون هایهوی دل
5 ما را نوید افسر شاهی مده که ما در کنج انزوا نبریم آبروی دل
6 الا که آرزوی دلی را برآوربم ما را نبود و نیست دگر آرزوی دل
7 دشنام تلخ و روی ترش دلنشینترست ما را ز خندهای که نباشد ز روی دل
8 دیدی چگونه جام سراپای خنده شد آندم که شیشه قهقهه کرد از گلوی دل
9 بر لوح دل رموز محبت نوشتهاند ما خواندهایم و کرده ز بر پشت و روی دل
10 واقف شود ز معنی دل هرکه چون «بهار» بگذاشت جان و جاه و جوانی به روی دل