- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دل گسست از من و با چشم تو پیوست به هم دشمن و دوست به خونم شد و همدست به هم
2 رشتهٔ مهر چنان میگسل از هم که چو خط ز در صلح در آید بتوان بست به هم
3 به کدامین طرف ای موج روانی که دگر زورقی نیست درین بحر که نشکست به هم
4 تیر مژگان تو تا در دل خونبار نشست شستم از دیده به یک چشم زدن دست به هم
5 چشم صیدافکن آن ترک کمانکش نازم که کند تعبیه صد تبر بیک شست به هم
6 گر زرهپوش شود عارضت از خط چه عجب که کشیده است بر او تیغ دو بد مست به هم