- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سر کویی که هرگز ره ندارد پادشاه آنجا گدای بینوایی را که خواهد داد راه آنجا
2 کشد گر بی گناهان را نمی اندیشد از محشر که داند نیست خوبان را عقابی زین گناه آنجا
3 چو سوی صید گه تازد به تیغش حاجتی نبود که از پا افکند صد صید را از یک نگاه آنجا
4 به هر منزل که بارد ابر چشم من سرشک غم نروید تا قیامت جز گل حسرت گیاه آنجا
5 چو صیدی در حرم جوید پناه ایمن بود اما به کوی او کشند او را که می جوید پناه آنجا
6 مکن هرگز تمنای بهشت اندیشه ی دوزخ اگر مطلب رضای اوست خواه اینجا و خواه آنجا
7 به کنجی بی مه رویش گرفتم جا که روز و شب فتد نه پرتوی از مهر و نه عکسی زماه آنجا
8 چه غم نبود اگر ما را زبان عذر در محشر که ما را بس امید رحمت او عذر خواه آنجا
9 ندارم عار در کویش (سحاب) ار چون گدایانم که آید در نظر یک سان گدا با پادشاه آنجا